غزل شماره ۲۹۵ - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

غزل شماره ۲۹۵ - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

من از تراب غدیرم، چرا نمی آیی؟ من غرق در گناهم، Ú©ÛŒ میکنی نگاهم؟ تنها، Ú†Ù‡ میکنی؟ Ú†Ù‡ مهجورم Ú†Ù‡ غÙ

read more

تیر خوردن سحر قریشی یا خواستگاری شلوغترِ تتلو در کنسرتش ؟

ما بارها شنیده ایم که آنجا که زبان از سخن گفتن عاجز می شود، موسیقی آغاز می شود. این آیه از سحر و جادو

read more